ابلیس اولین بیعت‌کننده با ابی بکر


ثقه الاسلام کلینی قدس الله روحه الشریف روایت کرده است:


٥٤١- علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن حماد بن عيسى، عن إبراهيم بن عمر اليماني، عن سليم بن قيس الهلالي قال: سمعت سلمان الفارسي رضي الله عنه يقول: لما قبض رسول الله (صلى الله عليه وآله) وصنع الناس ما صنعوا وخاصم أبو بكر وعمر وأبو عبيدة بن الجراح الأنصار فخصموهم بحجة علي (عليه السلام) قالوا: يا معشر الأنصار قريش أحق بالامر منكم لان رسول الله (صلى الله عليه وآله) من قريش والمهاجرين منهم إن الله تعالى بدأ بهم في كتابه وفضلهم وقد قال رسول الله (صلى الله عليه وآله): الأئمة من قريش، قال سلمان رضي الله عنه: فأتيت عليا (عليه السلام) وهو يغسل رسول الله (صلى الله عليه وآله) فأخبرته بما صنع الناس وقلت: إن أبا بكر الساعة على منبر رسول الله (صلى الله عليه وآله) والله ما يرضى أن يبايعوه بيد واحدة إنهم ليبايعونه بيديه جميعا بيمينه وشماله، فقال لي: يا سلمان هل تدري من أول من بايعه على منبر رسول الله (صلى الله عليه وآله)؟ قلت: لا أدري، إلا أني رأيت في ظلة بني ساعدة حين خصمت الأنصار وكان أول من بايعه بشير بن سعد وأبو عبيدة بن الجراح ثم عمر ثم سالم قال: لست أسألك عن هذا ولكن تدري أول من بايعه حين صعد منبر رسول الله (صلى الله عليه وآله)؟ قلت: لا ولكني رأيت شيخا كبيرا متوكئا على عصاه بين عينيه سجاده شديد التشمير صعد إليه أول من صعد وهو يبكي ويقول: الحمد لله الذي لم يمتني من الدنيا حتى رأيتك في هذا المكان، أبسط يدك، فبسط يده فبايعه ثم نزل فخرج من المسجد فقال علي (عليه السلام): هل تدري من هو؟ قلت: لا ولقد ساءتني مقالته كأنه شامت بموت النبي (صلى الله عليه وآله)، فقال: ذاك إبليس لعنه الله، أخبرني رسول الله (صلى الله عليه وآله) أن إبليس ورؤساء أصحابه شهدوا نصب رسول الله (صلى الله عليه وآله) إياي للناس بغدير خم بأمر الله عز وجل فأخبرهم أني أولى بهم من أنفسهم وأمرهم أن يبلغ الشاهد الغائب فأقبل إلى إبليس أبالسته ومردة أصحابه فقالوا: إن هذه أمة مرحومة ومعصومة ومالك ولا لنا عليهم سبيل قد أعلموا إمامهم ومفزعهم بعد نبيهم، فأنطلق إبليس لعنه الله كئيبا حزينا وأخبرني رسول الله (صلى الله عليه وآله) أنه لو قبض أن الناس يبايعون أبا بكر في ظلة بني ساعدة بعد ما يختصمون، ثم يأتون المسجد فيكون أول من يبايعه على منبري إبليس لعنه الله في صورة رجل شيخ مشمر يقول كذا وكذا، ثم يخرج فيجمع شياطينه وأبالسته فينخر ويكسع ويقول: كلا زعمتم أن ليس لي عليهم سبيل فكيف رأيتم ما صنعت بهم حتى تركوا أمر الله عز وجل وطاعته وما أمرهم به رسول الله (صلى الله عليه وآله).


سلیم بن قیس هلالی رضوان الله علیه (از اصحاب امیر المومنین علیه السلام) گفت که از سلمان فارسی رضوان الله علیه شنیدم که می‌گفت: هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دیده از جهان فرو بست مردم کردند آنچه کردند و ابو بکر و عمر و ابو عبیدة بن جراح با انصار ستیزه کردند و آن‌ها را به دلیل خویشى خود، که دلیل علی علیه السلام بود محکوم نمودند. گفتند: ای گروه انصار! قریش به امر امامت از شما سزاوارترند؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله از قریش بود و مهاجران نیز از قریش بودند و خدا در قرآن، خود با آن‌ها آغاز نموده و آن‌ها را برتری بخشیده است، و پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است: امامان از قریش باشند. سلمان گفت: من به نزد امیر المومنین علیه السلام که مشغول غسل دادن رسول خدا صلى الله علیه و آله بود رفتم و او را از جریان آگاه کردم و گفتم: اینک ابو بکر بر منبر پیامبر صلی الله علیه و آله جای گرفته است و به خدا سوگند، خشنود نیست که مردم با یک دست او، بیعت کنند و مردم با هر دو دست چپ و راست، با او بیعت می‌کنند. علی علیه السلام فرمود: ای سلمان! هیچ می‌دانى نخستین کسی که بر منبر پیامبر صلی الله علیه و آله با او بیعت کرد چه کسى بود؟ عرض کردم: نمی‌دانم، جز اینکه دیدم که در زیر سایه‏‌بان بنی ساعده هنگام مجادله انصار،‌ نخستین کسى که با او بیعت کرد بشیر بن سعد و ابو عبیدة بن جراح بود و سپس عمر و بعد از او سالم. امام علیه السلام فرمود: من در باره این‌ها از تو نپرسیدم، [پرسیدم که آیا] می‌دانى نخستین کسى که هنگام نشستن ابو بکر بر منبر پیامبر با او بیعت کرد چه کسی بود؟ عرض کردم: نه، ولى پیری کهنسال را دیدم که بر عصای خویش تکیه زده بود و میان دو دیده‏‌اش اثر سجده زیادی بود، و او نخستین کسی بود که از پله منبر بالا رفت؛ در حالی که می‌گریست و می‌گفت: ستایش خدایی را که مرا از دنیا نبرد تا تو را در این جایگاه ببینم، دستت را باز کن. ابو بکر دستش را باز کرد و پیرمرد با او بیعت نمود و سپس از منبر پایین آمد و از مسجد بیرون رفت. امیر المومنین علیه السلام فرمود: دانستی او چه کسی بود؟ گفتم: نه، ولی از کلامش بدم آمد؛ زیرا گویی از مرگ پیامبر خوشحالی می‌کرد. امام علیه السلام فرمود: او شیطان لعنه الله بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله به من خبر داد که شیطان و سران اصحابش از این که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم مرا به امر خداوند عز و جل، به امامت و خلافت بر مردم و براى مردم نصب کرد و به آن‌ها خبر داد که من نسبت به آن‌ها از خود آن‌ها سزاوارترم و به آن‌ها فرمود تا حاضران به غائبان برسانند نگران شدند و همه سران و شیطان‌های ابلیس گرد او آمدند و گفتند: همانا این امت، مرحومه و معصومه است و نه تو و نه ما را بر آن‌ها راهی نیست. همانا پیشوا و پناهگاه خود را پس از پیغمبرشان دانستند. در این هنگام بود که شیطان لعنه الله افسرده و غمگین از آن محضر دور شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله به من خبر داد که هر گاه از این جهان رخت بربندد، مردم پس از مخاصمه با یکدیگر در سقیفه بنی ساعده با ابو بکر بیعت کنند، و از آن جا به مسجد روند و نخستین کسی که بالای منبر من با ابو بکر بیعت کند شیطان است که به چهره پیرمردى عبادت‌کوش بدان جا بیاید و چنین و چنان بگوید، سپس از آن جا بیرون رود و شیاطین و پیروان خود را گرد آورد و باد در بینى کند و به جست و خیز پردازد و به آن‌ها گوید: هرگز، شما گمان بردید که مرا بر ایشان راهی نیست، اکنون دیدید من با آن‌ها چه کردم تا سرانجام دستور و فرمانبری خدای عز و جل و اوامر پیامبر را وانهادند.


الکافی، تالیف ثقة الاسلام کلینی، جلد ۸، صفحه ۱۸۲-۱۸۳، چاپ منشورات الفجر



مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها