قاری قرآنی که داخل در دوزخ شد!


بخوانیم و عبرت بگیریم


شیخ حسن بن ابی الحسن دیلمی قدس الله روحه الشریف نقل کرده است:


ومنها انّه خرج ذات ليلة من مسجد الكوفة متوجّهاً إلى داره قد مضى هزيع من الليل ومعه كميل بن زياد ـ وكان من خيار شيعته ومحبّيه ـ فوصل في الطريق إلى باب رجل يتلو القرآن في ذلك الوقت، ويقرأ قوله تعالى: {أمّن هو قانت آناء الليل ساجداً وقائماً يحذر الآخرة ويرجو رحمة ربّه قل هل يستوي الذين يعلمون والذين لا يعلمون إنّما يتذكّر اُولوا الألباب} بصوت شجيّ حزين. فاستحسن كميل ذلك في باطنه، وأعجبه حال الرجل من غير أن يقول شيئاً، فالتفت إليه صلوات الله عليه وقال: يا كميل لا يعجبك طنطنة الرجل انّه من أهل النار، سأنبئك فيما بعد. فتحيّر كميل لمكاشفته له على ما في باطنه، ولشهادته لدخول النار مع كونه في هذا الأمر وتلك الحالة الحسنة ظاهراً في ذلك الوقت، فسكت كميل متعجباً متفكّراً في هذا الأمر، ومضى مدّة متطاولة إلى أن آل حال الخوارج إلى ما آل، وقاتلهم أمير المؤمنين عليه السلام، وكانوا يحفظون القرآن كما اُنزل. فالتفت أمير المؤمنين عليه السلام إلى كميل بن زياد وهو واقف بين يديه والسيف في يده يقطر دماً، ورؤوس اُولئك الكفرة الفجرة محلّقة على الأرض، فوضع رأس السيف على رأس من تلك الرؤوس وقال: يا كميل {أمّن هو قانت آناء الليل} أي هو ذلك الشخص الذي كان يقرأ في تلك الليلة فأعجبك حاله، فقبّل كميل قدميه واستغفر الله فصلّى الله على مجهول القدر.


امیر المومنین علیه السلام شبی از مسجد کوفه به قصد خانه خود بیرون آمد و یک چهارم از شب ‏گذشته بود و کمیل پسر زیاد که از بهترین یاران و محبان ایشان بود، با او بود، در راه به در خانه‏ مردی رسیدند که در آن وقت قرآن تلاوت می‌کرد و این سخن خداوند را با صدای اندوهناک و غمگینی می‌خواند: آیا آن کس که شب و روز به کفر و عصیان مشغول است بهتر است یا آن کس که ساعات شب را به طاعت خدا به سجود و قیام پردازد و از عذاب آخرت ترسان و به رحمت الهی امیدوار است؟ بگو: آیا آنان که اهل علم و دانشند با مردم جاهل نادان یکسانند؟ منحصرا خردمندان متذکر این مطلبند.» و کمیل در باطن و درون خویش آن را پسندید و بدون اینکه چیزی بگوید حالت آن مرد او را شگفت‌زده کرد. امیر المومنین علیه السلام به او رو کرد و فرمود: اى کمیل صدای این مرد تو را به تعجب و [تحسین‏] نیندازد که او از اهل دوزخ است و در آینده‏‌اى نه چندان دور تو را از آن آگاه خواهم کرد. کمیل از اینکه باطن او و آنچه از دلش می‌گذشت بر امام کشف شده بود و از اینکه امیر المومنین علیه السلام با این حالی که این مرد در آن است و چنین حالت نیکویی دارد، گواهی می‌دهد که او از اهل دوزخ است دچار نوعی حیرت شده بود و مدتی گذشت و حالت و چگونگی خوارج آن گونه که باید برگردد، برگشت. امیر المومنین علیه السلام با ایشان به جنگ پرداخت در حالی که آنان قرآن را آن طور که نازل شده بود حفظ بودند. امیر المومنین علیه السلام به کمیل که در پیش رویش ایستاده بود رو کرد، این در حالی بود که از شمشیرش خون می‌چکید و سرهاى خوارج کافر و گمراه به روى زمین افتاده بود. پس امام نوک شمشیر خود را بر یکی از سرها گذاشت و فرمود: اى کمیل آن کس که ساعات شب را به طاعت خدا به سجود و قیام پرداخت» یعنى این همان است که در آن شب این آیه را تلاوت می‌کرد و حال ظاهرش بر تو خوش آمده بود. کمیل بر قدم‌هاى نازنین امام بوسه زد و از خدا آمرزش طلبید و بر مولایی که قدرش مجهول مانده بود درود و صلوات نثار نمود.


ارشاد القلوب، تالیف حسن بن ابی الحسن دیلمی، جلد ۲، صفحه ۳۵-۳۶، چاپ موسسه دار الاسوة



مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها